« دست نویس های من | نماز ولباس » |
خدایا تو شاهدی چندینبار به عناوین مختلف خطر منافقین انقلاب را همانها که التقاط به گونه منافقین خلق سراسر وجودشان را و همه ذهن و باورشان را پر کرده است و همانا که ریاکارانه برای رسیدن به مقصودشان دستمال ابریشمی بسیار بزرگ به بزرگی مجمعالاضداد به دست گرفتهاند، هم رجایی و باهنر را میکشند و هم به سوگشان مینشینند، هم با منافقین خلق پیوند تشکیلاتی و سپس…! برقرار میکنند، هم آنان را دستگیر میکنند و هم برای آزادیشان و اعطای مقام و مسئولیت به آنان تلاش میکنند و از افشای ماهیت کثیف آنان سخت بیمناک میشوند، هم در مبارزه علیه آنان و در حقیقت برای جلب رضایت مسئولین و نجات بنیادی آنان خود را در صف منافقکشان میزنند و هم در حوزههای علمیه به فقه و فقاهت روی میآورند تا مسیر فقه را عوض کنند. به مسئولین گوشزد کردهام، ولی نمیدانم چرا اگرچه نسبت به برخی تا اندازهای میدانم، چرا ترتیب اثر ندادهاند؟
خطری بالاتر از منافقین
به مسئولین بارها گفتهام که خطر اینان به مراتب زیادتر از خطر منافقین خلق است، چراکه علاوه بر همه شیوههای منافقانه منافقین سالوسانه در صف حزباللهیان قرار گرفته و کم کم آنان را در صفوف آخرین و سپس به صف قاعدین و بازنشستگان سوقشان داده و صفوف مقدم را غاصبانه به تصرف خود در آوردهاند به گونهای که عملاً عقل و اراده منفصل برخی تصمیمگیرندگان قرار گرفتند و در عزل و نصبها و حفظ و ابقاءها دست به تخریب میزنند، اعمال قدرت میکنند، اینها همه پوچ است و بی اهمیت! مهم و بسیار مهم این است که هدف غایی از همه این تلاشها، گسترش فکر التقاطی و انحرافی سازمان ضد خداییشان است که جز اندیشههای مادیگرایانه و ماتریالیستی چیز دیگری نیست و با بهرهگیری از تجربیات مثبت و منفی همپالکیهای چپ و منافقشان توانستهاند متأسفانه به نسبت بسیار زیادی و حتی زیادتر از توفیق منافقان خلق در سالهای 51 تا 54 تا تعداد کثیری از روحانیون را تحت تأثیر قرار دهند و با لطایفالحیل بر ذهن و روان آنان اثرات دلخواهشان را بگذارند تا بدانجا که بر اعمال جنایتکارانه آنان با دیده اغماض بنگرند و حتی در مواردی نظیر به شهادت رساندن باهنر و رجایی به دست روی دست مالیدنهای مسامحهکارانه و مصلحتاندیشیهای پشیمانی آورنده متوسل شوند …
فرم در حال بارگذاری ...