« شهید حججیشیخ فضل الله نوری »

در تگزاسِ آمریکا در دانشکده خلبانی که شهید عباس بابایی در آنجا مشغول به دوره دیدنِ هواپیماهای F5 بود، مسئولان آمریکایی در اتاق خوابهای ایرانی ها یه نفر آمریکایی را هم اتاقیِ ایرانی ها میکردند به بهانه اینکه زبان خارجه ایرانی ها بهتر شود، در صورتی که قصدشان خراب کردنِ اعتقادات خلبان های ایرانی بود.هم اتاقیِ شهید بابایی خیلی بدکار بود، به همین جهت عباس اتاق را با نخ نصف کرد به منظور اینکه محل خواب خود را از او جدا کرده باشد و به عبادت های خودش برسد. از نصف اتاقی که برای خودش با نخ درست کرده بود در همین جای کوچک به عبادت و نمازش میرسید. خلبان آمریکایی (هم اتاقیِ عباس) نماز خواندن او را به تمسخر میگرفت و وقت هایی که عباس مناجات میکرد به او میخندید. این خلبان یک روز صبح به فرماندهیِ دانشکده رفته و به فرمانده میگوید که این هم اتاقیِ من دیوانه شده، شبا گریه میکند، نصف شبا میدود، در باشگاه ها شرکت نمیکند و… .فرمانده میگوید تو برو، من درستش میکنم.فرمانده آمریکایی عکسِ کاملاً برهنه ی یک زن را قاب کرده و به اتاق عباس میبرد، عباس در اتاق حضور نداشت.عکس زن برهنه را روبروی تختِ عباس نصب میکند.عباس به اتاق آمد و دید که چه خبره. حالش خیلی خراب شد، اومد عکسرو برداره فرمانده آمریکایی گفتش: اگه عکسو برداری از دوره خلبانی حذفت میکنم و گواهینامه هم بهت نمیدم.عباس بابایی رفت ملافه ی رو تشکشو برداشت و انداختتش رو عکس. فرمانده گفتش حذفی!!!عباس گفت نه دیگه، تو به من گفتی اگه برش داری! من که بر نداشتم.فرمانده از شدت سنگینی جواب عباس چیزی نگفت و رفت.?نصف شبا میدوید تا آنقدر خسته شود و به محض اینکه به اتاقش می آید از شدت خستگی سریع خوابش ببرد تا به گناه دچار نشود?#شهید_عباس_بابایی


موضوعات: شهدا, علما
   شنبه 21 مرداد 1396


فرم در حال بارگذاری ...

ذکر روزهای هفته
شهدا
وصیت شهدا
اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        
Random photo
Ashura